1. باور کنید: نوجوانی،سن پرخاشگری است.
2. باور کنید: نوجوانی، دوره زود رنجی و حساس بودن است.
3. باور کنید: نوجوانی، دوران لجبازی و مخالفت است.
4. باور کنید: نوجوان، بسیار عیبجو و اهل انتقاد است.
5. باور کنید: نوجوانی دوره سنت شکنی آداب و رسوم اجتماعی است.
6. باور کنید: نوجوانی، «سن دینی»است.
7. باور کنید: نوجوانی، دوره سخت پذیری است.
8. باور کنید: نوجوانی دوره خیال پردازی و بازسازی است.
9. باور کنید: نوجوانی، بحرانیترین مرحله زندگی هر فرد است.
10. باور کنید: نوجوانان، رهبران آینده جامعه هستند.
11. باور کنید: به راحتی در دل نوجوانان، نمیتوان نفوذ کرد.
12. باور کنید: نوجوان به استقلالش بسیار اهمیت میدهد و حاضر است همه چیز را حتی پدر و مادر و معلم را فدای آن کند.
13. باور کنید: نوجوان، استقلال را تنها در خلاص شدن از قیود خانواده میپندارد.
14. باور کنید: نوجوان، برای حل مشکلاتش شدیداً نیازمند حمایت عاطفی خانواده است.
15. باور کنید: تماس (ارتباط نزدیک) با نوجوان، بسیار دشوار است.
16. باور کنید: حرف زدن و صحبت کردن، نه نصیحت و پندو اندرز با نوجوان، سبب ایجاد اطمینان در گذرگاههای دشوار و مخاطرات زندگی است.
17. باور کنید: همدلی و همزبانی با نوجوان، تشویش و اضطراب او را تقلیل میدهد.
18. باور کنید: نوجوان، شما را امین و یاور خویش میپندارد.
19. باور کنید: نوجوان، احساس میکند در رفع مشکلات خودمیتواند به شما تکیه کند.
20. باور کنید: در خلال گفت و شنود با فرزندتان میتوانید با افکار و مسائل او آشنا شوید.
21. باور کنید: صحبت کردن سنجیده و اصولی با نوجوان، عامل رفع به موقع مشکلاتش میشود.
22. باور کنید: رفتار درست یا نادرست شما با نوجوان، نقش مهمی در نزدیکی یا دوری آنان با شما دارد.
این گونه باید تربیت کرد!
· ترک عادت
به حضرت آیةالله مدنی رضوان الله تعالی علیه اطلاع دادند طلبه ای است که صبح ها دیر از خواب برمیخیزد حضرت استاد شهید بدون کلام، چهل روز صبح به دیدار او میرود، او را از خواب بیدار میکند، با او نماز میخواند، قرآن میخواند، صبحانه میل میفرماید تا آن عادت ناپسند را از او بگیرد و موفق هم میشود.9
· محبت استاد
من چندین سال در کاشان در یک کلاس برای دانش آموزان و طلاب تدریس میکردم و تدریس چند ساله من آنچنان اثر نداشت که تدریس یک روزه استادی نا آشنا. و آن قضیه این طور بود که ایشان وقتی خواسته بود وارد کلاس شود مشاهده کرده بود که کفشهای محصلین آفتاب میخورد و داغ میشود و ممکن است پاهای آنها را بیازارد. بدون درنگ یک گونی بدست آورده، خیس نموده و روی کفشها انداخته بود و زمانی که دانشآموزان با چنین صحنهای روبرو شدند و این چنین محبت و انسان دوستی را از آن استاد عزیز احساس کردند تمام درسهای سالیان من فراموش شد!
درباره محقق خراسانی صاحب کفایة الاصول میخوانیم: ایشان گرچه با برخی از شاگردان خود در تفکرات سیاسی اختلافاتی داشت، لکن هنگامی که آنان نزد استاد میآمدند و از وی یاری میخواستند، آن مرد بزرگ با نهایت گشاده روئی نیاز آنان را بر میآورد و بیشتر از آنچه تقاضا داشتند انجام میداد، به طوری که شاگردان از نیکیهای استاد شرمسار میشدند.
· خلوص
درباره آخوند ملاعبدالله شوشتری گفتهاند:
وی در یکی از دیدارهایش با شیخ بهائی، وقتی شیخ از ایشان درخواست نماز جماعت میکند، آن جناب اندک تاَملی کرده و بی توجه به این درخواست به منزل میرود. وقتی میپرسند:چرا نماز را به جماعت نخواندید؟! با خلوص فراوان که از هزاران سخن و نوشته مؤثرتر است، جواب میدهد: دیدم چنان نیستم که اگر شیخ به من اقتدا کند در حالم تغییری حاصل نشود، لذا اجابت ننمودم.